حضرت آیتالله خامنهای همچنین در تبیین مسئله ملی هستهای، برخورداری ایران از چرخه کامل و افتخارآمیز سوخت هستهای را نتیجه باور ملت و دانشمندان جوان به «ما میتوانیم» خواندند و با اشاره به تأثیرات مهم این صنعت در پیشرفت علوم و صنایع دیگر، طرح هستهای ارائه شده آمریکا را در ضدیت کامل با اصل راهگشای «ما میتوانیم» دانستند و تأکید کردند: صنعت عظیم هستهای بدون غنیسازی عملاً بیفایده است و آمریکا و رژیم صهیونیستی بدانند برای تحقق هدف اصلی خود یعنی جمع کردن صنعت هستهای در ایران، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
بخشی از بیانات رهبری در این دیدار:
فردا روز عرفه است؛ بهار دعاست، بهار خشوع و توجه و توسل. از این فرصت، همهمان باید انشاءالله استفاده کنیم. من بهخصوص به جوانها عرض میکنم که از فرصت روز عرفه حداکثر استفاده را بکنند؛ دعا کنند، توسل کنند، با خدای متعال خواستههای خودشان، حوائج خودشان، اهداف خودشان را در میان بگذارند و از خدای متعال کمک بخواهند، هدایت بخواهند.
توصیه میکنم بهخصوص جوانها که علاوه بر دعای امام حسین در روز عرفه که دعای بسیار باحال و عاشقانهای است، دعای امام سجاد علیهالسلام، که دعای چهل و هفتم صحیفهی سجادیه است، این دعا را هم بخوانند. البته دعای مفصلی است، اما هر مقداری که حال دعا دارید و میتوانید، لزومی ندارد که انسان همهی دعا را اگر وقت ندارد یا حال و مجال ندارد، بخواند.
نظام سیاسی کشور ما، الحمدلله، نظام دارای رشد و ثبات و اقتدار است. برآمده و متولّد شده از یک انقلاب عظیم است. رهبر آن انقلاب و پدیدآورندهی آن انقلاب و معمار نظام اسلامیِ برآمده از آن انقلاب، مرد بزرگی است که امروز بعد از سی و چند سال از رحلت ایشان، حضور او در جهان همچنان محسوس است. تأثیر او، تأثیر عظیم او و تأثیر انقلاب او را انسان در جهان امروز میتواند به وضوح مشاهده کند.
نظم بینالمللی چندقطبیِ جهان، متأثر از انقلاب او است. افول قدرتهای بزرگ، متأثر از انقلاب بود. تنزل شدید جایگاه و نفوذ آمریکا در دنیا، متأثر از انقلاب او است. نفرت عمومی از صهیونیسم که امروز بهطور واضح در دنیا دیده میشود، متأثر از انقلاب او است. صراحت بسیاری از ملتها، بهخصوص جوانهایشان، در نفی ارزشهای غربی که امروز مشاهده میشود، متأثر از انقلاب اوست.
امروز در جهان غرب، در اروپا، حتی در آمریکا و کشورهای وابسته به اینها، انسان میبیند یک حرکتی را به سمت بیزاری از ارزشهای غربی. اینها، انقلاب امام بزرگوار ما و انقلاب ملت ایران، قطعاً تا حدود زیادی در همهی این چیزهایی که عرض کردیم مؤثر بوده است و تأثیر گذاشته است. یک چنین انقلابی، امام بزرگوار به کمک مردم به وجود آورد.
انقلاب اسلامی ایران دنیای غرب را غافلگیر کرد. غافلگیر شدند، احساس نمیکردند، گمان نمیکردند که یک مرد روحانی تنها و بدون تجهیزات و بدون منابع مالی معتنابه، بتواند یک ملت را وارد میدان کند. این را در غرب هیچکس احتمال نمیداد و گمان نمیکرد.
احتمال نمیدادند که این ملت، با هدایت و رهبری این عالم دینی، بتواند با دست خالی بر رژیم تا دندان مسلحِ حاکم بر ایران غلبه پیدا کند؛ آن هم رژیمی که همهی قدرتهای دنیا از او حمایت میکردند، چه شرقی و چه غربی.
احتمال نمیدادند که این رژیم را ساقط کند. احتمال نمیدادند که این انقلاب و این امام، بتواند آمریکاییها را و صهیونیستها را که سالها در ایران جا خوش کرده بودند و بر همهچیز تسلط داشتند، بتواند اینها را جارو کند، بتواند اینها را از کشور بیرون کند، اثری از اینها در کشور باقی نماند.
غافلگیری بعدی غربیها از انقلاب، تشکیل نظام جمهوری اسلامی بود. اگر بعد از انقلاب، یک حکومت سازشکاری بر سر کار میآمد ـ همچنانکه در اوایل کار، یک نشانههایی هم از این دیده شد ـ یک حکومت سازشکار با غرب بر سرکار بیاید، اگر چنین چیزی اتفاق میافتاد، غربیها امیدوار میشدند که بتوانند دوباره در ایران نفوذ کنند و منافع نامشروع خودشان را در این کشور تأمین کنند.
لکن امام، مواضع صریح و روشن خود را در بنای اسلامی کشور ابراز کرد. یعنی امام اعلام کرد ـ هم در زبان، هم در عمل ـ که نظامی که برآمده از این انقلاب است، یک نظام اسلامی است، یک نظام دینی است.
از اینجا توطئهها شروع شد. غربیها، بعد از آن که احساس کردند که انقلاب در چه جهتی حرکت میکند، به کدام سمت ملت ایران دارند حرکت میکنند و میروند، توطئههای دشمنان، طرحهای مخرب آنها، طرحهای ویرانگر آنها برای کشور عزیز ما و ملت ما شروع شد.
بنده هیچ نظام انقلابی را در دنیا، در تاریخ این یکی دو سه قرن انقلابها، نمیشناسم که تا این اندازه در معرض توطئه و دشمنی و طراحی دشمنان قرار گرفته باشد.
شما نگاه کنید ببینید از اول انقلاب، از تحریکات قومی؛ قومیتها را تحریک کردند، تا مسلح کردن گروههای چپ؛ گروههای چپ در ایران کم و بیش بودند، اینها را مسلح کنند، در دانشگاه و جاهای دیگر اینها را بگنجانند، آماده برای حرکت علیه نظام. تا تحریک و پشتیبانی گرگ خونخواری مثل صدام حسین؛ تحریکش کردند، وادارش کردند، تشویق کردند که به مرزهای ما حمله کند. تا ترورهای هدفمند؛ ترور شهید مطهری، ترور شهید بهشتی، ترور شهید مفتح، ترور شهید رجایی، ترور شهدای محراب، و همینطور ادامه پیدا کند تا ترور دانشمندان هستهای، تا ترور جوانان فعال انقلابی.
اینها را ببینید، اینها مجموعه طراحیهایی است که علیه نظام برخاسته از انقلاب در ایران انجام گرفت. بعد هم تحریمها؛ تحریمهای همهجانبه. بعد هم حملات مستقیم؛ مثل حملهی طبس، حملهی آمریکاییها به طبس و آن قضیهی معروف و معجزهآسا، یا حمله به هواپیمای مسافربری، از این قبیل کارها و اسقاط هواپیما.
این کارها نسبت به نظام برآمده از انقلاب اسلامی، از اول انقلاب شروع شد. البته تا امروز هم ادامه دارد. این انواعِ این طرحها و این توطئهها، از لحاظ تنوع، از لحاظ شدت عمل، از لحاظ مضمون خباثتآمیز آنها، به نظر من در هیچ انقلابی از این انقلابهای شناختهشدهی دنیا سابقه ندارد.
چه کسی این توطئهها را انجام میداد؟ یک وقت هست که گروههای تروریستی کاری را انجام میدهند، در ایران اینجور نبود. این توطئهها، این طراحیها، این خباثتها، بهوسیلهی دولتهای مستکبر ـ عمدتاً آمریکا و صهیونیسم ـ و بهوسیلهی دستگاههای جاسوسی معروف دنیا، مثل سیا که مال آمریکاست، مثل امآی۶ که مال انگلیس است، مثل موساد که مال رژیم صهیونیستی است، این توطئهها بهوسیلهی آنها انجام میگرفت.
نظام اسلامی، جمهوری اسلامی، در مقابل همهی این توطئهها و طراحیها و دشمنیها طاقت آورد، طاقت آورد. این توطئهها را خنثی کرد. شاید اگر بشماریم، بیش از هزار توطئه بهوسیلهی جمهوری اسلامی خنثی شد. بعضیها را هم پاسخ داد.
مهم این است که اینها، این توطئهها را انجام دادند برای اینکه جمهوری اسلامی را تضعیف کنند، اما جمهوری اسلامی نهفقط تضعیف نشد، بلکه روزبهروز بر تواناییهای آن و قدرت آن افزوده شد؛ نهفقط در داخل کشور، بلکه حتی در خارج از کشور، تواناییهای گوناگون جمهوری اسلامی افزایش پیدا کرد.
و همینجا من به ملت ایران عرض کنم و همهی کسانی که به مسائل ایران علاقه دارند، بدانند که از این پس هم، به توفیق الهی، تا آنجا که بتوانیم، بر قدرت همهجانبهی ملی خود خواهیم افزود.
قیامهای اجتماعی در همهجای دنیا معمولاً به کمک احساسات شکل میگیرند. احساسات کمک میکند به اینکه قیامهای اجتماعی شکل بگیرد و پیروز بشود. اگر اندیشهای و عقلانیتی هم پشت سر این احساسات وجود داشته باشد، غالباً در لابلای نظرات و اجتهادهای برخاسته از این احساسات، آن پشتوانههای عقلانی گم میشود، کمرنگ میشود.
احساسات خیلی اوقات اهداف عقلانیِ قیامها را تحت تأثیر خود قرار میدهد. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که وقتی احساسات فروکش کرد، مسیر حرکتی که انقلاب برای آن به وجود آمده است، آن مسیر عوض میشود، چون آن عقلانیتی که پشت سر این قیام بود، آن عقلانیت گم شده، کماثر شده؛ لذا مسیر عوض میشود. نمونههای متعددی در تاریخ دارد.
امام، انقلاب اسلامی را در قبال این آفتِ نابودکننده حفظ کرد و مصونیت داد. امام بزرگوار، با تدبیر الهی و با عقلانیت برخاسته از ایمان به خدا و ایمان به غیب، کاری کرد که این آفت، دامن انقلاب اسلامی را نگیرد. یعنی احساسات؛ خب، در انقلاب ما هم احساسات زیاد بود. ایشان کاری کرد که احساسات نتواند مسیر اصلی و درستِ اولیهی انقلاب را و حرکت مردم را منحرف بکند و مردم را از آن راه دور بکند.
امام کاری کرد که احساسات نتواند مسیر اصلی و درستِ اولیهی انقلاب را و حرکت مردم را منحرف بکند و مردم را از آن راه دور بکند. چهکار کرد؟ عقلانیت امام، آن عقلانیتی که موجب شد بتواند این کار را انجام بدهد، مظهرش دو رکن اساسی بود: یک رکن، ولایت فقیه؛ یک رکن، استقلال ملی.
رکن اول، بنابراین، ولایت فقیه بود. ولایت فقیه، جنبهی دینی این انقلاب را حفظ کرد. اگر ولایت فقیه نبود، این انقلابی که با انگیزهی دینی، با گذشت ناشی از ایمان به خدا به وجود آمده بود، از راه دین منحرف میشد.
رکن دوم، استقلال ملی بود. البته استقلال ملی، استقلال به معنای قطع رابطه با محیط پیرامون و دنیا نیست. بعضیها مغالطه نکنند که بگویند ما خودمان را منزوی کردیم؛ نه، نخیر. استقلال، به معنای عدم ارتباط با کسی نیست. استقلال، معنایش این است که ایران، کشور ایران، ملت ایران، روی پای خودش بایستد.
سرفصلهای مکررِ بیان امام در ذیل این «استقلال ملی» میگنجد. من چند تا از این سرفصلها را عرض میکنم. یک سرفصل: «اصلِ ما میتوانیم» است. امام یاد داد به ما که بگوییم و باور کنیم که میتوانیم. در رژیم گذشته، گفته بودند و باورانده بودند که ما نمیتوانیم؛ کاری از دست ما برنمیآید، دیگران باید برای ما انجام بدهند. امام، ۱۸۰ درجه عکس این را در هویت ملی ملت ایران وارد کرد: «ما میتوانیم»، یعنی اعتمادبهنفس را در ملت، در جوانان، زنده کرد.
این «ما میتوانیم» آنقدر مهم است که برای نفیِ این «ما میتوانیم»، طراحی میکنند. الان در همین قضیهی اخیر هستهای، و گفتگوهایی که در زمینهی هستهای با وساطت عمان وجود دارد، طرحی که آمریکاییها ارائه کردند، صددرصد ضدِ «ما میتوانیم» است.
صنعت هستهای فقط برای انرژی نیست. بعضی خیال میکنند صنعت هستهای فقط برق پاک است. که البته همینجور هم هست: انرژی پاک و ارزان، این ناشی از صنعت هستهای است. لکن فقط این نیست. این، یک جزئی از فواید صنعت هستهای است.
صنعت هستهای، یک صنعت مادر است؛ یک صنعت مادر. متخصصین و دانشمندان و کسانی که حرفهشان این است، برای ما توضیح دادند، و من امیدوارم برای مردم هم بیشتر توضیح بدهند: عرصههای متعدد علمی متأثر از صنعت هستهایاند. عرصههای متعدد علمی، از جمله: فناوریهای دقیق و حساس مثل تجهیزات پزشکی، هوافضا، حسگرهای دقیق، الکترونیک؛ اینها مربوط به صنعت هستهایاند، متأثر از صنعت هستهای هستند. از جمله: علوم پایه و مهندسی، مثل فیزیک هستهای، مهندسی انرژی، مهندسی مواد.
از جمله: کاربردهای پزشکی و دارویی، هم در تشخیص، هم درمان؛ اینها متأثر از صنعت هستهای هستند. صنعت هستهای، در درمان بعضی از بیماریهای سخت، حرف اول را میزند؛ هم در تشخیص، هم در درمان.
در صنایع مربوط به کشاورزی، در صنایع مربوط به محیط زیست، این موارد متعددی از این قبیل هست که وابسته به صنعت هستهای است یا متأثر از صنعت هستهای.
صنعت هستهای، یک صنعت مادر است، یک صنعت اصلی است. حالا در صنعت هستهای، یک نقطه وجود دارد که به منزلهی کلید است، و آن عبارت است از: غنیسازی اورانیوم.
دشمنان ما روی همین غنیسازی اورانیوم تکیه کردهاند، روی این انگشت گذاشتهاند. صنعت هستهای با این عظمت، بدون داشتن توانایی غنیسازی، یک چیز بیفایده است. زیرا برای سوخت نیروگاههایمان باید دستمان را دراز کنیم به دیگران.
این مثل این میماند که شما نفت در داخل کشورتان داشته باشید، اما حق نداشته باشید پالایشگاه درست کنید، بنزین تولید کنید. نفت دارید اما بنزین را باید از دیگری بخرید. آن کشور، اگر خواست به شما میفروشد، به هر قیمتی خواست میفروشد؛ اگر هم نخواست، نمیفروشد. بهانهای میآورد، نمیفروشد. میگوید فلان کار را بکن، و الا بنزین نمیدهم.
هدف آنها این است. ما اگر صد تا نیروگاه هستهای داشته باشیم، اما غنیسازی نداشته باشیم، به دردمان نمیخورد. برای خاطر اینکه نیروگاه هستهای احتیاج به سوخت دارد. اگر این سوخت را نتوانیم در داخل کشور تولید کنیم، باید دست دراز کنیم طرف آمریکا. و آنها برای دادن سوخت هستهای ممکن است دهها شرط بگذارند. ما این را امتحان کردیم در دههی ۸۰.
در دههی ۸۰، سرِ سوخت ۲۰ درصد، رئیسجمهور آمریکا، دو نفر از رؤسایجمهورِ دوست ما را خودش واسطه کرد که به ایران بگویید یک مقداری از غنیسازیهای سهونیم درصد را به ما بدهد، ما ۲۰ درصدی را که احتیاج دارد، به او میدهیم.
ما احتیاج داشتیم به ۲۰ درصد. مسئولین قبول کردند. بنا شد که مبادله بشود. بنده گفتم که این مبادله باید اینجوری باشد که آنها ۲۰ درصد را بیاورند بندرعباس، ما آزمایش کنیم، ببینیم درست است، بعد آن را میگیریم، سهونیم درصدی را به آنها میدهیم.
وقتی دیدند ما روی گرفتن ۲۰ درصد دقت داریم و اصرار داریم، زیر قول خودشان زدند و ندادند. البته در همین اوقات، در همین حین که مشغول این زدوخوردهای سیاسی بودند مسئولین ما سرِ این قضیه، دانشمندان ما خودشان در داخل، ۲۰ درصد را تولید کردند.
حرف اول آمریکاییها این است که شما اصلاً صنعت هستهای نداشته باشید. ایران صنعت هستهای نداشته باشد. شما در رادیودارو به ما احتیاج داشته باشید، در انرژی به ما احتیاج داشته باشید، در دستگاه آبشیرینکن به ما احتیاج داشته باشید، در دهها رشتهی مهم دیگر به ما وابسته باشید. اصلاً صنعت هستهای نداشته باشید.
الان ما هزاران جوان دانشمند، در مسائل هستهای و مرتبط با هستهای در کشور داریم. اینها را ما مأیوس کنیم؟ بیکار کنیم؟ از آیندهی کشور خودمان ناامید کنیم؟ آمریکاییها این را میخواهند، این را میگویند، این را مطالبه میکنند از ما.
سردمداران بیادب و گستاخ آمریکا، این خواسته را با زبانهای گوناگون تکرار میکنند. آنها با پیشرفت مخالفند، با پیشرفت ایران مخالفند، با استغنای ملت ایران مخالفاند. پاسخ ما به یاوهگوییهای دولتِ پر سروصدا و بیتدبیر آمریکا، معلوم است. معلوم است ما چه جواب میدهیم.
یک روز، چند سال قبل از این، یکی از رؤسایجمهور آمریکا گفت: «من اگر بتوانم، پیچ و مهرههای صنعت هستهای ایران را باز میکنم و از بین میبرم»؛ که البته اعتراف کرد که نمیتواند. از آن روز، پیچومهرههای صنعت هستهای ما، بسیار محکمتر هم شده است. او البته اقرار کرد که نمیتواند پیچومهرهها را باز کند؛ گفت: «نمیتوانم، اگر میتوانستم، میکردم.»
اینهایی هم که امروز سر کارند ـ صهیونی و آمریکایی ـ اینها هم بدانند که نمیتوانند؛ در این مورد، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
اولین مطلبی که ما در باب هستهای به طرفهای آمریکایی و غیره میگوییم این است که: شما چهکارهاید؟ چرا دخالت میکنید که ایران باید غنیسازی داشته باشد یا نداشته باشد؟ به شما چه؟ شما امکانات اتمی دارید، بمب اتم دارید، ویرانگری شدید دنیا در اختیار شماست. به شما چه که ملت ایران غنیسازی داشته باشد یا نداشته باشد؟ صنعت هستهای داشته باشد یا نداشته باشد؟ یک ملتی است، اختیارش دست خودش است. به شما ربطی ندارد. شما چهکارهاید؟ از چه موضع حقوقی این حرفها را شما میزنید؟
جنایات رژیم صهیونیستی در غزه واقعاً حیرتانگیز است؛ انسان باورش نمیآمد که اینجور، اینها طرحهای جنایتآمیزی داشته باشند. ببینید، اینها یک بمب میانداختند، یک خانه، دو خانه خراب میشد، ده نفر یا پانزده نفر مثلاً شهید میشدند. دیدند نه، این کم است.
حالا چهکار میکنند؟ حالا یک مرکزی را درست میکنند بهعنوان تقسیم غذا. چون مواد غذایی که وارد غزه نمیشود، بهعنوان تقسیم غذا، مردم هجوم میبرند برای اینکه غذا از آنجا بگیرند. اینها با یک مسلسل، ده برابر آن چیزی را که با بمب از بین میبردند، از بین میبرند. کشتن مردم برایشان گران تمام میشد، ارزانش کردند. باید بمب مصرف میکردند، حالا گلوله مصرف میکنند.
این حیرتانگیز است. واقعاً این جنایت، انسان را متحیر میکند که چقدر انسان ممکن است پست و خبیث و شقی و شریر باشد که بتواند یک چنین کاری را بکند.
دولتهای اسلامی امروز خیلی تکلیف دارند. میخواهم صریح به دولتها بگویم امروز جای مجامله و ملاحظهکاری و بیطرفی نیست. امروز، روزِ سکوت کردن نیست.
اگر دولتی در میان دولتهای اسلامی، به هر شکلی، به هر بهانهای، از رژیم صهیونیستی حمایت بکند ـ چه با عادیسازی روابط، چه با بستن راه کمک به فلسطین، چه با توجیه جنایات صهیونیستها ـ یقین بداند که ننگ ابدی بر پیشانیاش خواهد ماند.
و دولتها بدانند، با تکیه به رژیم صهیونیستی، برای هیچ دولتی امنیت بهوجود نمیآید. نمیتوانند امنیت را، با تکیه به رژیم صهیونیستی، بهدست بیاورند. چون رژیم صهیونی، به حکم قاطع الهی، در حال فروپاشی است و انشاءالله دیری نخواهد پایید.
ثبت دیدگاه